۱۰ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

...Eshgh...

عاشقت بودم و این را ب هزاران ترفند
سعی کردم ک بفهمانم و فهمیده نشد...

انگار قبل از آمدنت،تو را دوست داشتم

انگار تو را در جایی و در جهانی دیگر دیده بودم
انگار همه آن چیزهایی ک دوست داشتم را میدانستی و
همه آنها را در تو می دیدم.. انگار تمام رویاهایم تکه تکه بهم چسبیده بود و آرزویی را ک در دلم داشتم
با حضور تو برآورده شد!
همه چیز قبل از آمدنت شروع شده بود
دوست داشتنت بهانه بود!

من از قبل عاشقت بودم..........

مــی خـواهـم داستـانـی
از علاقــه ام ب تــو را بنـویسـم
یـکی بـــود ، یـکی ...
بـی خیال........!!
خــلاصـه اش میشود اینــکـه :
دوستـت داشتم، لعـنتـی . . . ! 

ﻧﻴﺎ ﺑﺎﺭاﻥ …نبار... ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ اﺵ ﻧﻜﻦ !

من و اﻭ .. ﻣﺎ ﻧﺸﺪﻳﻢ …

یوسف و زلیخا را بی خیال ..

من در آغوش همین پیراهن  یادگاری..هزار سال جوان تر میشوم . . . 

هیچ وقت نگفتم اما.. انگار هنوزم عاشقتم 

 

گندت بزنن ..مزخرف دوست داشتنی...

 

دلم تنگ شده واسه بودنت ..دیدنت..رد شدن از کنارت و ترسیدن از اینکه صدای قلبم و بشنوی 

دلم تنگ شده واسه تو سینه حبس شدن نفسم کنارت

تنگ شده واسه بند اومدن نفسام برات 

واسه تموم عشقی ک تو نگاهم میریختم و نگاهت میکردم

واسه تموم قربون صدقه هایی ک پشت لبام نگهشون میداشتم و با دیدنت تو دلم تصدقت میشدم

واسه قیافه ای ک همه میگفتن معمولیه و من خیلی سرترم و من اخم میکردم چون عاشقت بودم و تو رو قشنگ تر از همه میدیدم

سری ک پایین انداخته میشد تا ب چشم یکی دیگه چشمش نخوره چون میگفت خیانته ب عشق پاک تو قلبم ..

ادمی ک بهت متعهد بود حتی با وجود اینکه از حسش ب خودت اطلاع نداشتی

من عاشق نبودم ک ..من دیونه بودم ..دیوونه ی تو ..

همیشه فکر میکردم اگه ی روز دستات و بگیرم از خوشی میمیرم 

ولی بد جایی گرفتم دستات و ..بد جا..

موقع رفتنت ...تو فرودگاه

جونم رفت وقتی رفتیا ..

میدونی ک قراره بیام؟

و میام 

حتی اگه نشه تا ابد کنارت باشم

ولی بهت میگم ..ب زودی. تمام حرفام و ..ناشناس 

نمیخوام حسرت نگفتنش بمونه ب دلم 

ی روزی وسط ی شهر جوری بغلت میکنم ..تا دل عاشق چندین سالم اروم بشه

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • پنجشنبه ۲۵ اسفند ۰۱

    تولد کیه ؟

    تولد داریم ؟!

  • ۲
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • دوشنبه ۲۲ اسفند ۰۱

    دوستت دارم مثل...؟

    دوستت دارم؛ مثل شایع که می گه: 

    “ تو جات تو همین بغله بگو خب؛”

    یا مثل هیچکس که می گه: 

    “ تورو دست نمی زنم، تورو نفس می کشم، واست حبس توی قفس می کشم.”

    یا مثل تتلو که می گه : 

    “ شدی قلب و تن و روحم شدی بال و پر و جونم شدی همه ی منظورم.”

    یا مثل شاهین که می گه:

    “ با لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم، من به آرامش وحشی چشات مدیونم.”

    یا مثل سورنا که می گه: 

    “ من عاشق چشماتم، ماتم، ماتم، ماتم.”

     

    انتشار

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • پنجشنبه ۱۸ اسفند ۰۱

    لجباز؟

    وقتی ی مبحث و قاطی میکنم

    مشکل دارم توش 

    ​​​​​​یا ی سری از تستاش و غلط میزنم

    لج میکنم و بیش تر میخونمش

    لج میکنم ..لج میکنم لج میکنم

    بیش تر لج میکنم

     

    از این دوران متنفرم

    متنفررر 

  • ۵
  • نظرات [ ۹ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • يكشنبه ۱۴ اسفند ۰۱

    آلزایمر

    کلیک

     

    + پرت کردن بطری های شیشه ای رو زمین

    ​​انتشار

  • ۳
  • نظرات [ ۰ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • شنبه ۱۳ اسفند ۰۱

    نمیتونم

    متاسفم ک نمیتونم ازش دست بکشم 

    نمیتونم دست بکشم ..

    نمیتونم.

    نمیتونم بشینم نگاه کنم تا ارزوهام پرپر بشن

    نمیتونم ببینم ک یکی دیگه ارزوهای من و بغل بگیره

    نمیتونم ...

    من ..باید بهش برسم

    بایدی ترین باید زندگیم ..

    تنها خواسته ی الانم .

    باید از پسش بر بیام

    از اینجاعم باید بگذرم 

    و وقتی بهش رسیدم ..رسیدن بهش و اینجا داد میزنم :)

    از ته دلم ..با گریه ای ک از شدت خوشحالیه

    با شبایی ک تا صبح از ذوق بیدار میمونم 

    با ساعتایی ک با ذوق سپری میشن 

    با داد زدن هایی از فرط خوشبختی

    با خنده هایی ک از ته دلن

    و بغض هایی ک از شادی میترکن 

     

    #بر میگردم ولی ب موقعش

     

    ​​​​​تو این بین ممکنه سر بزنم ولی کم 

    امیدوارم هر وقت ک سر زدم وب از کامنتاتون

    در حال انفجار باشه

     

    ممنون میشم برام دعا کنید 

    شاد باشید 

    با ارزوی بهترینا

    -پریس

  • ۵
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • چهارشنبه ۱۰ اسفند ۰۱

    لاو؟ .... امروز ؟

    هعی ..ملت لاو میترکونن من ادامس خرسی

    در حالی ک صفحه کتابام و جزوه هام و ورق میزنم ؟یس XD

     

    +خب امروز چ جوری گذشت ..؟

    باید بگم ک خسته کننده بود 

    از دست خودم ناراحتم عصبانیم هستم

    چرا امروز ساعت مطالعاتی من باید بیاد رو 5 ساعت؟؟

    درحالی ک دیروز 8/9 ساعت بوده

    مگه بچه بازیه ؟خاله بازیه مگه ؟؟چرا اینجوری تموم کردم امروز و ؟؟؟

    خستگی بیش از حدم بهم اجازه نداد بیش تر از این پیش برم .ولی فردا باید برگرده ب روال قبل .

    نمیگم امروز خوب نبودم چون بودم. عالی بودم از لحاظ عملکرد

    اره تشویقم میکنم خودم و .چون تمام تستای مباحثی ک جمع کردم و بدون غلط زدم ..کیف کردم ب معنای واقعی 

    ولی این دلیل نمیشه ک خودم و دعوا نکنم ..من درونم و دعوا نکنم 

    حتی با خودمم قهرم الان .انگار ما دوتا مسئله جدا از همیم ..چون من میخواستم ولی من درونم مخالفت و مقاومت کرد..سر همین عصبیم از دست خودم. واقعا دوست دارم هرچی از دهنم در میاد ب خودم بگم

    و این رفتارم با خودم این سرزنش ها ..حقمه

    کاملا حقمه 

    تا من باشم گند نزنم ب ساعتای مطالعاتیم 

  • ۵
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • دوشنبه ۸ اسفند ۰۱

    .:جانان:.

    جانم از کَف رفته بود و جانِ جانانم شدی …
    ماهِ من گُم شد در این شب.. ماهِ تابانم شدی

     

    یک نفس بی یاد جانان بر نمی اید مرا...

    #هوا خواه توام جانان و می دانم ک می دانی

  • ۸
  • نظرات [ ۰ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • شنبه ۶ اسفند ۰۱

    وی خسته می باشد

    هی رفقا ..

    روالین؟

    چقدر امروز خسته شدم گاد..

    رفتم دوش گرفتم ک خستگیم در بیاد 

    ولی همچنان خسته ام  

    نیاز ب استراحت دارم ولی نباید استراحت کنم بیش تر از این 

    صو..مجبورم ادامه بدم ب درس خوندن 

    خوابم میاد ..منی ک تو طول روز عادت ندارم بخوابم

    شت.. حتی قهوه ام خستگیم و از تنم در نیاورد 

    راه یا پیشنهادی دارین گایز ؟

    اگ دارین بگین انجامش میدم

    شاید تاثیر گذاشت روم

     

     

    پ.ن: مغزم درد میکنه 

    پ.ن2: نیاز ب خلا 

    پ.ن3:حوصلم ..

  • ۳
  • نظرات [ ۷ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • سه شنبه ۲ اسفند ۰۱

    خب خب

    هی گایزز

    اولین روز از اسفند ماه پر از خوشحالی باشه 

    هم واسه شما هم واسه من

    -لبخند

    امیدوارم حال دلمون خوب باشه 

    هم این ماه اخر سال و هم تو سال آینده ..

    نمیدونم چرا دلم خواست اولین روز اسفند و تبریک بگم ی جورایی.

    شاید استقبال کردن ازش ..ب پیشواز رفتن :)

    نمیدونم ..ولی حس خوبی بهم داد 

    ​دوست داشتم انجامش بدم 

    زمستون داره نفسای اخرش و میکشه 

    و ..بهار نزدیکه 

    از خدا میخوام این بهار ...بهار زندگی همه ما ام باشه.

    با عشق

    Parisa#

     

    پ.ن: وقتی ساعت 1 و نیمه و قراره صبح ساعت 6 پاشم درس بخونم 

    پ.ن2: ب شدت خوابم گرفته الان..

    پ.ن 3: برای موفقیتم با دل های پاک و مهربونتون دعا کنید

    ​​​​پ.ن 4: شب بخیر لاولیا

    پ.ن5: بسه دیگه بدویید بخوابید دیر وقته

  • ۵
  • نظرات [ ۷ ]
    • 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙍𝙚𝙢𝙚𝙙𝙞
    • دوشنبه ۱ اسفند ۰۱
    𝐻𝑒𝒶𝓇𝓉 𝓌𝒾𝓉𝒽𝑜𝓊𝓉 𝒶 𝒽𝑜𝓂𝑒
    𝒜𝓁𝓁 𝑜𝓊𝓉 𝑜𝒻 𝓁𝑜𝓋𝑒
    𝐹𝒶𝓇 𝒻𝓇𝑜𝓂 𝓁𝑜𝓋𝑒
    𝒜𝓆𝓊𝒶 𝒽𝑒𝒶𝓇𝓉