اومدم از دلخوشیام بنویسم نوک مدادم شکست
خنده های مصنوعی لاب لای دردای واقعی ..
قوی اما بی حس..شلوغ اما بی کس
بیگناه، ولی همیشه محکوم...!
خسته از خنده های غمگین..!
توی آینه انعکاس کسی و میبینم ک لبخندشم درد میکنه
شب فرار از خوابیدن و صبح فرار از بیدار شدن.
خستم اَز این همه حـرف .🖤
مثلا مثل روانشناسی ک ب دردای همه گوش میده ولی خودش کوهِ درده
#روح های مُردِه درونِ تابوتی ب اسم تن
« پُرم از هیچ ! »
در انتظار ارامش..