من ..اهسته اهسته 

عاشقت شدم..:)

واژه بهانه بود ....
با بند بند وجودم نوشتمت
خواندی ....
ورق زدی ....
حواست ب پاورقی ها نبود ....
من ...؟
پای هر ورق عاشقت شدم ..

من میخواستم کمی ‌‌..فقط کمی دوستت داشته باشم!

از دستم در رفت..:)

ازم دوری ..اینجوری دوستت دارم

نزدیکم بودی چی میشد ؟:)

بگذار بگویم
بغض ک می کنی
گریه ام‌ میگیرد
خنده ات ک بگیرد
حالم از همیشه بهتر است
می بینی زندگیم را
بند دلم ..ب دلت بند است

آن شب ک برق چشمانت
سیاهی چشمانم را می درید

آن شب، ک عطر کلامت
با هیچ کلامی تبانی نکرده بود

آن شب، ک من بودم و فقط من
و تو بودی و فقط تو

آن شب ک تو... همان بودی ک می خواستم

آن شب، من عاشقت شدم

این احساس پنهانی را ببخش 

دست خودم نیست:)

بهانه ی تمام دوست داشتن ها..

 

 

بیش ترش و خودم نوشتم چ طوره؟

نظر پلیزز