سال عجیبی بود!


بدون اغوش،
بدون قدم زدن های دو نفره،
بدون کافه گردی،
بدون شور وشوق...
پر از دلهره،اضطراب
پر از فاصله اجتماعی،
پر از نبودن،نداشتن..
پراز خنده هایی ک اسیر ماسک ها شدن.
پر از اسارت ودر بند بودن پنجره ودیوار
نه این ی سال نبود،..چیزی شبیه ی فصل نا شناخته
تو تقویم ،ک هنوز کسی براش اسمی نزاشته
چقد میشد حالمون خوب باشه..بارون بزنه..چتر های خاک خورده رو
برداریم وهم قدم خیابون بشیم..

اما اشکالی نداره ..من این روزارو ب زودی تجربه میکنم ...

من از این وضعیت خلاص میشم...ب بهترین شکل.

روزای خوبم میاد.

روزی ک تو حیاط دانشگاه با موهای خیسی ک ریخته رو صورتم ...با جزوه ی تو دستم دارم تند تند قدم برمیدارم ک مبادا بارون بزنه خیسشون کنه 

اون موقع ی لبخند از ته دل میزنم و ب این روزام میخندم 

ب تمام گریه هام میخندم 

 

 

 

بچه ها خواستم تو این مدت کامنتارو ببندم اما منصرف شدم 

احیانا بتونم پست انتشار در اینده میزارم یا اینکه ایان پست میزاره .

فقط بگم ک اینجارو بدون کامنت نزارین چون وقتی بیام دلم حسابی میگیره..

حتی اگه پستی نزاشتم تو این پست کلی کامنت بزارین خب؟

 

* ب نظرتون کامنتارو باز کنم تو این مدتی ک نیستم یا بسته باشه؟(نیاز ب تایید داشته باشه یا خود ب خود تایید شه؟)

بیایین ی ذره حرف بزنیم انرژی بگیرم