خدایا ...
خسته شدم..
خسته شدم از فکرای بی نتیجه...
خستم ....دیگه نمیکشم...
چرا من هیچی نمیدونم..؟
لعنت ب سردرگمی..
چرا داری اینکارو باهام میکنی...
منی ک حتی تکلیفم با خودمم معلوم نیست ...
خدایا ...
خسته شدم..
خسته شدم از فکرای بی نتیجه...
خستم ....دیگه نمیکشم...
چرا من هیچی نمیدونم..؟
لعنت ب سردرگمی..
چرا داری اینکارو باهام میکنی...
منی ک حتی تکلیفم با خودمم معلوم نیست ...
هعی آبجی:"(
این سردرگمی خیلییییی چیز بدیهههه:"(
ولی یکم بگذره درست میشه*-*
خودت خوبی؟*-*
دلم برات تنگ شده بید*-*
اونی...میدونی که مهمه اونم خیلی
پس باهام حرف بزن...!
بخاطر یه کسی سردرگمی....؟
اگه می گی چیزی نیست ینی نمی خوای به کسی بگی^^
باشه اونی هر وقت دوست داشتی بگو من اصرار به چیزی که دوست نداری بگی نمی کنمت^^
میشه...(:
چون کسایی که ادمو سردرگم میکنن
به طرز عجیبی به ادم ارامش میدن
برو باهاش بحرف
حالشو بپرس
هرچی...!!!
میخوای بحرفیم خوب شی؟
همیشهمنو راهنمایی میکردی....شاید کاریم از دست من بر بیاد!
دور ونزدیکی فقط فیزیکی نیست...
سعی کن انقد ذهنتو مشغول کنی تا حتی تو فکرتم نباشه
درک میکنم...
گفتی مامانت مث دوستته... حرفاتو بش میگی
نمیتونی در این موردم بگی؟
هوووف
من هر بلایی بوده سرم در اومده :|
این واقعا اذیتت میکنه... میدونم...
هوف میدونم ، منظورم این بود اینم جزو اون پدیده های محترمیه که سرم در اومده...
...
اها خوبه...
اگه منطقیه که هیچی سعی کن فراموش کنی
اگه غیرمنطقی بودن بیشتر باهاش حرف بزن
سردرگمی خیلی بده...چون تجربه ش میکنم میگم...اما باید این رشته های پیچ در پیچ افکار رو از هم باز کرد...نه؟
هعی پری...
تو الان دقیقا توی همین یک سال گذشته ی من گیر کردی....
این قدر همین طوری که تو داری از خدا گله میکنی گله کردم و اشک هام جاری شدن روی دفترخاطراتی که فقط خودمو خودش ازش خبر دارن...
برای من خیلی طول کشید از این موضوع در بیام.. تو هم ایشالا در میای...🥺🥺🥺
خوبه گله نکردی... من گله کردم ولی بعدش خیلی قشنگ خودشو بهم نشون داد...😁
هوم درک میکنم... به قول خودت من ممکنه به فکرم نرسه موضوع چیه ولی تا وقتی خودت نخوای بگی به منم زورت نمیکنم که بگی بهم... ولی بدون که مطمئنم که مشکل حل میشه ولی بهایی که باید براش پرداخت کنی فقط زمانه...