به طرز عجیبی حس هیچی نیست هیچیِ هیچی ب هر چی فکر میکنی با خودت میگی نه اونم حوصله سر بره .
دیر فهمیدم که من مسئول طرز فکر آدمها نیستم
تازگیا در برابر بی مهری آدم ها هیچی نمیگم سکوت و سکوت و سکوت...
انگار ک لال شده باشم؛
شاید هم کور و کر!
دیگه نه انرژی توضیح دادن دارم
و نه حتی حوصله اش و
بزار هرکی هرچی خواست بگه
یه وقتاییم آدم اونقدر بیحوصلهاس ک حتی حوصلهی بیحوصله بودن رو هم نداره!
چند وقته انقد بی حوصله ام ک میرم کافه ب گارسون میگم ی چیزی ب سلیقه ی خودت بیار
از ی جایی ب بعدم آدم دیگه نمیدونه ک همه چیز کسل کننده شده یا آدم دیگه اون حوصله سابق رو نداره
دیگه حتی حوصله ندارم خوب بودنمو ب کسی ثابت کنم
ترجیح میدم برن تجربه کنن برگردن
جدیدا ی مدلی شدم ک
نه حوصله بحث و جدل دارم
نه حوصله انتقام گرقتن
قوت غالبم بیخیال شدنه ...
ولی هر جور حساب میکنم قرار نبود تو این سن انقدر بی ذوق و بی حوصله بشیم
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گِره ،
حوصله ها را ...!
فکر کنم الان کسی حوصلهی یه آدم بیحوصله رو نداره
اونی واقعیه ک وقتی بی حوصله ای، غر میزنی و کلافه ای هنوز دوست داره.
با اینکه حوصله ندارم اما حوصله شماهارو دارم
خسته ام درست اما کنار شماها کم تر میشه
بی اعصاب شدم اره اما نه دربرابر شما