انقڋ فریاد هامو ط خوڋم ریختمـ ڪه

بهـ چشام نڱاه ڪنی ڪٓر میشۍ

اشکای من رِسیدن بِ لَبه ی پَرتگآهِ چِشمآم...!

خیلی کم مونده دوباره بندازمشون

دریایی که طوفانی میشه....
 ولی هیچ موقع ماهیاشو دور نمیندازه 

درست همون جایی ام که شادمهر میگه: میخوام برم،پا ندارم میخوام نرم ، جا ندارم... گریه کنم، دلـــ ندارم.. داد بزنم، نا ندارم بلاتکلیفـــ ترینم